شهید علی اکبری باصری فرزند مظفر
ولادت :۱۳۴۴
تاریخ شهادت :۲۶/ ۱۲/ ۱۳۶۳
محل شهادت :شرق دجله
عملیات : بدر
مدت ۹سال و ۱۱ ماه مفقود
فرزند مظفر ، متولد ۱۳۴۴ ، ساکن شیراز دانش آموز دوره ی راهنمایی ، در تاریخ 30/6/1361 از طریق بسیج راهی دیار عاشقان شد و ضمن حضور در جبهه های مختلف ، در عملیات والفجر ۲ و ۳ ، خیبر و بدر در جمع رزمندگان دلاور گردان خط شكن فجر حضور مؤثر و چشمگیر داشت . در عملیات والفجر ۲ با توجه به جراحت سطحی در ارتفاعات حاج عمران و گرفتاری در حالت محاصره و درگیری چند روزه و عدم امکان تخلیه ی مجروحان به پشت جبهه ، رسیدگی و پرستاری برادران مجروح را انجام می داد . در عملیات بدر در شرق دجله در زیر شنی های پولادین تانکهای دشمن آوای ” رضاً بقضائک ” سر داد و در تاریخ 26/12/1363 به شهادت رسید . پیکر پاک این شهید پس از ۹ سال و ۱۱ ماه شناسایی شد و در گلزار شهدای شهید آباد خوش آرمید.
فرازی از وصیت نامه شهید:
…و من امیدوارم که شما راه امام عزیزمان که همان راه انبیاء برای رسیدن به لقاء الله است فراموش نکنید برادرانم کاش احساس می کردید در چه موقعیتی بسر می برید. بخدا مسئوليد، موظفید که در چنین زمانی قرار گرفته اید. مبادا در دنیا دل به هواهای نفسانی بسته و پیوستگی خود را به این انقلاب و اسلام جدا و دور سازید. برادرانم تقوی را فراموش نکنید اگر با تقوی باشید در این جرعه از زندگی پیروز و قطعاً هم از روی اراده بر هوای نفس خود مسلطید .سعی کنید هر عملی که انجام می دهید فقط خالص برای خدا باشد کار برای خدا ارزش بسیاری دارد. به خواهرانم بگوئید که حجاب اسلامی خود را در همه جا حفظ کنند .
خاطره ای از زبان رسول اکبری:
شهید علی با وجودی که خانه شان شیراز بودوقتی به مرخصی می آمدسری به خانه می زدو زودبه شهیدآباد می آمد وبچه هارا آموزش نظامی می داد،بچه هاراکه به جبهه نرفته بودندبه کوه میبرد،درکوه رزم شبانه انجام می دادو آنهارا آماده برای جبهه می کرد. درعملیات والفجر۲چندروزی توانسته بودعده ای از مجروحان را در جایی جمع کندو آنهارا سرپرستی نمایدبه آنهاآب برساندحتی گاهی باعراقیها درگیرشود، بعدازعملیات خودش برایم صحبت کردکه دریک مرحله مجبور شدم جنازه شهیدی راجلوی خودم قرار دهم ودرپشت آن پناه گرفته وباعراقی هابجنگم،می گفت گاهی هم۴_۵ قمقمه برمی داشتم ومی رفتم ازپائین کوه آب می آوردم.این عملیات طوری بودکه بچه های گردان فجر۵ روز درمحاصره بودندو بااستقامت خودتوانستند دشمن راشکست دهندو همین عملیات باعث شدکه امام، فرمانده گردان رابعدازعملیات خواسته بود و تمام قامت جلو مرتضی جاویدی بلند شده بود و از پیشانی مرتضی بوسه زده بود که هر وقت ما که در گردان بودیم و صحبت از آن روز به میان می آمد اشک در چشمان مرتضی جمع می شد ومی گفت هر وقت صحبت بشود گرمی دهان امام رادر پیشانیم احساس می کنم .. شهید علی در آن زمان که در این عملیات شرکت کرده بود سن و سالی نداشت اماخداوند به او آنقدر جرأت و شهامت داده بود که بتواند دراین چندروز باآن مشکلات شبانه روز دست وپنجه نرم کندو ازپای ننشیند.
خانواده شهید:
پدر شهید مرحوم حاج مظفر اکبری و مادرشان مرحومه حاجیه نازبس اکبری بودند. آنها ۲ پسر و ۲ دختر داشتند.
حاج مظفر از اولین معلمان طایفه ایلخاص بود. شاگردان برجسته ای تربیت کرد که تعدادی از آنها به شهادت رسیدند.
فردی آراسته، منضبط، قانون مند، با اخلاق، دلسوز، با اراده و خستگی ناپذیر بود. اعتقاد کامل به تمام مقدسات شرع اسلام و ولایت فقیه داشت . در کارهایش اخلاص داشت و در همه حال دستگیر ضعیفان بود. مشخصه بارز ایشان همیشه و در همه حال التماس و التجا به حضرت باری تعالی جهت تعجیل در فرج حضرت مهدی(عج) و در حقیقت منتظر واقعی آن حضرت بود.
حاجیه نازبس بسیار دلسوز، مهربان، آرام و خستگی ناپذیر بود. ارادهای عجیب در یادگیری قرآن و آموزه های دینی داشت. در جلسات بسیج حضوری مداوم داشت و هیچ گاه باعث ناراحتی و سلب آسایش و آرامش فامیل و دوستان نشد.