شهید حسین اکبری باصری فرزند لطفعلی ، اولین شهید خانواده
ولادت : ۱۳۴۳
تاریخ شهادت : 26/12/1363
محل شهادت : شرق دجله
عملیات :بدر
مدت ۹ سال و ۱۱ ماه مفقود
فرزند لطفعلی متولد ۱۳۴۳، که در کلاس سوم متوسطه رشته علوم تجربی مشغول به تحصیل بود. در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ با عضویت بسیج ،به جبهههای نبرد نور علیه ظلمت شتافت و بیش از ۳۰ ماه زندگی عاشقانه و خالصانه خود را در جای جای مناطق جنگی از جنوب، غرب و شمال غرب گذراند. در عملیات رمضان، والفجر ۱، والفجر ۲، خیبر و بدر با سمت های آرپی جی زن، اطلاعات عملیات و شناسایی ، بیسیم چی و… حضور فعال ،موثر و گمنام داشت و از عملیات والفجر ۱ و بعد از آن جزء گردان خط شکن فجر بود. از تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۶۳ به عنوان پاسدار وظیفه به ادامه خدمت پرداخت و سرانجام در عملیات بدر در شرق دجله ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ مظلومانه به شهادت رسید .پیکر پاکش که آماج تاخت و تاز تانکهای دشمن شده بود پس از ۹ سال و ۱۱ ماه شناسایی شد و در گلزار شهدای شهیدآباد به خاک سپرده شد. در میان شهدا شهید حسین. با ۹۱۰ روز حضور فعال در جبهه ها، بیشترین زمان را به خود اختصاص داده است.
فرازی از وصیت نامه شهید:
ای جوانان ای کسانی که امام شما را در گهواره یار خواند اکنون زمان آن رسیده که به یاری شتابید و لبیک گویان پرچم اسلام را تا برافراشته شدن حکومت مهدی ( عج ) بلند نگه دارید…ای امت قهرمان و دلیر ایران تا زنده اید در صحنه باشید تا جان در بدن دارید انقلاب را حمایت کنید و امام را تنها مگذارید و در همه حال دست از او برندارید برای وجود مبار کش دعا کنید اگر لحظه ای سایه بلند مرتبه اش از ما دور افتد و از این نعمت بزرگ روح بخش دور بیفتیم گمراه می شویم .
خاطره ای از زبان پدر :
در دشت عباس با هم بودیم یک شب نان خشک و خردی بود که پر از شن شده بود می خواستم دور بریزم که حسین آن را دید و از دستم گرفت و گفت پدر آیا هیچ می دانی این نان را چه کسی برای ما فرستاده و چطور با چه سختی ها به دست ما رسیده است پس باید ما هم از آن بدرستی استفاده کنیم . او در آنجا در مدت خیلی کوتاه قرآن را چند بار ختم کرده بود او علاقه زیادی به قرآن خواندن داشت و مرتب در اوقات بی کاری قرآن می خواند . او در آخرین نامه ای که به خانواده نوشته است مطلبی اینچنین نوشته است آخرتی را که بواسطه شهیدانتان آباد کرده اید با آتش جهنم پر ننمائید و قدردان همدیگر باشید که دنیا فانی است. چون خود در طفولیت مادرش را از دست داده بود خیلی خیلی با برادران و خواهرانش که کوچک بودند به مهربانی و صمیمیت خاصی رفتار می کرد و هر وقت به خانه می آمد با آنها بازی می کرد و یکبار وقتی آمد و ما اطلاع نداشتیم که زخمی شده با بچه ها بازی می کرد که یکدفعه دیدیم چهره اش فرق کرد و در آن موقع متوجه شدیم که از بازو مجروح است و بچه ها ناخودآگاه به آن زخم خورده اند و اگر چنین اتفاقی نمی افتاد به هیچ وجه ما را از مجروحیت خودش مطلع نمی کرد . یکی ازخواهرانش می گفت هروقت به خانه می آمدمرا روی زانویش می نشاند واز حضرت زهرا برایم صحبت می کرد ومرا سفارش می کرد که خوب رفتار کن و نمازت راخوب بخوان و انشاءالله حجابت را خوب رعایت کن .
خانواده شهید:
پدر شهیدان مرحوم حاج لطفعلی اکبری و مادر شهید حسین اکبری مرحومه جهان سلطان اکبری و مادر شهید نورمحمد اکبری مرحومه حاجیه ماه بس اکبری بودند. دارای ۸ دختر و ۵ پسر بودند.
مرحوم حاج لطفعلی کشاورزی و دامداری می کرد. فردی مؤمن و بسیجی ، مردم دوست و مهمان نواز بود. از کودکی یتیم داری کرد، هم از خواهران و برادران خودش و هم فرزندان برادر و خواهرش و هم فرزندان خودش.
بسیار صله رحم می کرد. همه اعضای خانواده را به سحرخیزی و نماز اول وقت توصیه میکرد. او بسیار مهربان و دست و دلباز و خانواده دوست بود.
مادر شهید حسین ، مرحومه جهان سلطان اکبری بانویی عفیف و مهربان بود. بسیار با ایمان و مقید و مظلوم بود. در همه کارهایش حتی دوشیدن شیر از گوسفندان وضو می گرفت. او زنی خانه دار و بسیار صبور بود.
مرحومه حاجیه ماه بس اکبری بعد از فوت مرحومه جهان سلطان ، از فرزندان او با عشق و مهربانی نگهداری کرد و در حق شهید حسین و خواهرانش مادری کرد.
او بانویی صبور و مهربان بود . علاوه بر خانه داری و بچه داری و مهمان داری ، در کشاورزی و دامداری هم کمک میکرد. بسیار خوش اخلاق ، مهمان نواز و خوش رفتار بود. بعد از فوت پدر شهیدان با صبوری زندگی کرد و مانند حضرت فاطمه سلام الله علیها غریبانه به خاک سپرده شد.